- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باعث راندنم از بزم بجز عار نبود ورنه کس را به من و بودن من کار نبود
2 تا شدم از تو جدا تفرقه پامالم کرد دولت آن بود که این فرقت دیدار نبود
3 همه آسان ز جدایی تو مشکل گردید هیچ دشوار به دیدار تو دشوار نبود
4 به بدی در همه جا نام برآرم که مباد خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
5 ناله از بهر رهایی نکند مرغ اسیر خورد افسوس زمانی که گرفتار نبود
6 عشقم از سود و زیان دو جهان فارغ کرد از چه کارم به همه عمر همین کار نبود
7 خوش دلی کرد «نظیری » برش امشب خالی صد سخن گفت که شایسته اظهار نبود