از پی بهبود درد ما دوا سودی از وحشی بافقی غزل 100

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت

1 از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت

2 بود روزی آن عنایتها که باما می‌نمود خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت

3 دوش کامد با رقیبان مست و خنجر می‌کشید غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت

4 عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم کی فروزان گشت جایی کآتشی دودی نداشت

5 جای خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد آنکه اشک گرم و آه آتش آلودی نداشت

6 داشت سودای رخش وحشی به سر، در هر نفس لیک از آن سودا چه حاصل یکدمش سودی نداشت

7 وحشی از درد محبت لذتی چندان نیافت هر که جسمی ریش و جان درد فرسودی نداشت

عکس نوشته
کامنت
comment