1 از چمن بی نقاب می آید سرو و گل در رکاب می آید
2 دل ز میخانه نگاه کسی تا کمر در شراب می آید
3 می جهد چشم اختر شب هجر قاصد آفتاب می آید
4 بیش از این تاب انتظارم نیست می روم تا جواب می آید
5 خصم آسودگی چراست اسیر به خیال که خواب می آید
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا
1 فسونی خوانده چشمت شیشهها را که نرگسدان کند اندیشهها را
2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافلپیشهها را