1 از چمن بی نقاب می آید سرو و گل در رکاب می آید
2 دل ز میخانه نگاه کسی تا کمر در شراب می آید
3 می جهد چشم اختر شب هجر قاصد آفتاب می آید
4 بیش از این تاب انتظارم نیست می روم تا جواب می آید
5 خصم آسودگی چراست اسیر به خیال که خواب می آید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
2 از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
1 چه غم دارد دل از اندیشه ما نظر از سنگ دارد شیشه ما
2 چه شد گر بیستون الماس باشد بود لخت دل ما تیشه ما
1 آیینه خرد حسن ز بازار دل ما سوگند خورد عشق به دیدار دل ما
2 آنها که دل از گل،ستم از رحم ندانند حیف است که باشند هوادار دل ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به