شب شد و هنگام از جلال الدین محمد مولوی غزل 832

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شب شد و هنگام خلوتگاه شد

1 شب شد و هنگام خلوتگاه شد قبله عشاق روی ماه شد

2 مه پرستان ماه خندیدن گرفت شب روان خیزید وقت راه شد

3 خواب آمد ما و من‌ها لا شدند وقت آن بی‌خواب الاالله شد

4 مغزها آمیخته با کاه تن تن بخفت و دانه‌ها بی‌کاه شد

5 هندوان خرگاه تن را روفتند ترک خلوت دید و در خرگاه شد

6 گفت و گوهای جهان را آب برد وقت گفتن های شاهنشاه شد

7 شمس تبریزی چو آمد در میان اهل معنی را سخن کوتاه شد

عکس نوشته
کامنت
comment