- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میرسد گویند باز آن آفتاب صبحدم صبحکی خواهد دمید ای من خراب صبحدم
2 ناله یکسر نغمهٔ ساز شب اندوه ماست دیدهٔگریان همان جام شراب صبحدم
3 تخم اشکی چند در چاک جگر افشاندهایم نیست جنس شبنم ما غیر باب صبحدم
4 یاد تیغت بست چشم انتظار زخم ما میبرد خمیازه از مخمور آب صبحدم
5 دل به وحشت دادم اما گریه دام حیرتست شبنم آبی میکند در شیر ناب صبحدم
6 غفلت آگاهیست میباید مژه برداشتن دامن شب میدرد یکسر نقاب صبحدم
7 زندگیکمفرصت است از مدعای دل مپرس در نفس خون شد سوال بیجواب صبحدم
8 گر سواد عمر روشنکردهای هشیار باش سطر موهوم نفس دارد کتاب صبحدم
9 این پارتگاه وحشت قابل آرام نیست عزم گلزاری دگر دارد شتاب صبحدم
10 پیرگشتی اعتماد عمرت از بیدانشیست دل منه بر دولت و پا در رکاب صبحدم
11 آب و رنگ باغ فیض از عالم افراط نیست به که جز شبنم نیفشاند سحاب صبحدم
12 غفلت ایام پیری از سر ماوا نشد سخت دشوار است بیدل ترک خواب صبحدم