1 ایا بازاری مسکین نهاده در ترازو دین چو سنگت را سبک کردی گران زآنست بار تو
2 تو گویی سودها کردم، ازین دکان چو برخیزی ببازار قیامت در پدید آید خسار تو
1 نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست وصف روی توبگویم که مرا دستورست
2 گرنویسم پراز اسرار کتابی گردد آنچه بر رق دل (من) مسطورست
1 ای خطت سلسله یی بر قمر از عنبر ناب وی دل و دیده ز سودای تو پرآتش و آب
2 دوش در وصف جمال تو چو در بستم دل خوب رویان معانی بگشادند نقاب
1 عاشق روی توام از من مپوش آن روی را پرده بردار از رخ و بر رو میفگن موی را
2 تا بروز وصل تو چشمش نبیند روی خواب هر که یک شب همچو من در خواب دید آن روی را
1 هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد
2 وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد