- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایا مستوفی کافی که در دیوان سلطانان بحل و عقد در کارست بخت کامکار تو
2 گدایی تا بدان دستی که اندر آستین داری عوانی تا بانگشتی که باشد در شمار تو
3 قلم چون زرده ماری شد بدست چون تو عقرب در دواتت سله ماری کزو باشد دمار تو
4 خلایق از تو بگریزند همچون موش از گربه چو در دیوان شه گردد سیه سر زرده مار تو
5 تو ای بیچاره آنگاهی بسختی در حساب افتی کزین دفتر فرو شویند نقش چون نگار تو