- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ همای دولتت از اوج ماه تا ماهی
2 برید صیت تو در قطع ساحت عالم قبول می نکند و هم را به همراهی
3 رود زسهم تو سوی عدو خدنگ چنانک ز جان خسته دلان ناله سحرگاهی
4 چو آدمی و پری جمله یک زبان شده اند که در زمانه طغانشاه را سزد شاهی
5 من از جناب تو جای دگر روم به چه عذر؟ مباد کس که ازین حال یابد آگاهی
6 کیم قبول کند یا که بشنود سخنم چو داد من ندهد دولت ظغانشاهی
7 وگر ضرورتم از شهر می بباید رفت چنانک نه حشری باشم و نه درگاهی
8 بجز مثال مرا مرکبی دگر باید که برنشینم و سهل است این اگر خواهی