-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو درد دلست این که من درفتادم؟ که در دام عشق تو دلبر فتادم
2 چه بد کرده بودم که ناگاه ازین سان بدست تو شوخ ستمگر فتادم
3 به میدان عشق تو در ، اسب سودا همی تاختم تیز و در سر فتادم
4 بدین گونه هرگز نیفتادم ار چه درین شیوه صد بار دیگر فتادم
5 مرا با چنین صبر و دل عشق بازی نبود اختیاری ، ولی در فتادم
6 ز غرقاب این غم رهایی نیابم که در موج دیده چو لنگر فتادم
7 خیال لب و زلف و رویش بدیدم بسر در گل و مشک و شکر فتادم
8 بلغزید دستم از آن زلف مشکین بدان چاه سیمینش اندر فتادم
9 در آن چاه جانم خوش افتاد لیکن ز بدبختی خویش بر در فتادم