1 عقل می گوید بحرف عشق ترک دیدن مکن عشق میگوید که حرف عقل را تمکین مکن
2 خواب بهتان است بر عشاق ای همدم مرا چون نهی در خاک از خشت لحد بالین مکن
3 ای که داغم می نهی بر سینه دل را چاره کن از قفس آزاد کن بلبل قفس رنگین مکن
4 گریه میگوید مکن وانگه دلم خون می کند قدرتی کوتا بگویم آن بکن با این مکن