- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بجائی که پیش صورت تو خانه بشکست نقشبند خرد
2 در نبندد شکسته بند قضا هرکه را دست کین توشکرد
3 جامه ئی داد خازن تو مرا که کس از من به نیم جونخرد
4 ور ندوزم مشبک است کزو هفت عضوم برون همی نگرد
5 زه جیبش چو چنگ ناله کند لقمه از حلقم ار فرو گذرد
6 ور بسرفم در آن میان ناگاه چو انار کفیده باز دَرَد
7 مرد باید که در میانه او نه بسرفد، نه دم زند، نه خورد
8 بیش از وصف او قلیل و کثیر نتواند زبان که برشمرد
9 زانکه گر هیچ دم زنم تادیر تا باقصای کاشغر ببرد
10 داد باشد ز خازن تو مرا با رهی این معاملت سپرد
11 بال این قطعه را بباید بست پیش از آن، کز دهان من بپرد