عوض اشک ز نوک مژه خون می‌آید از عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

عوض اشک ز نوک مژه خون می‌آید

1 عوض اشک ز نوک مژه خون می‌آید با خبر باش دل از دیده برون می‌آید

2 مکن ای دل هوس سلسله زلف بتان که از این سلسله آثار جنون می‌آید

3 اضطرابی به دل افتاد حریفان، بی‌شک آنکه صید دل ما کرد، کنون می‌آید

4 پی قتلم صف مژگان ز چه آراسته‌ای بهر یک تن ز چه صد فوج قشون می‌آید

5 همچو ضحاک دو مار سیه افکنده به دوش که به مغز سر انسان به فسون می‌آید

6 بس که تیر از مژه بر بال و پر دل زده‌ای پر برآورده و بیچاره زبون می‌آید

7 خیمه زد پادشه عشق به خلوتگه دل عقل بیچاره چو درویش برون می‌آید

8 گذر باد صبا تا که بر آن زلف افتاد مشک‌آمیز شد و غالیه‌گون می‌آید

9 عارف از دست تو با چرخ فلک در جنگست که نفاق از فلک بوقلمون می‌آید

عکس نوشته