درون سینه ام این از بابافغانی شیرازی غزل 281

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

درون سینه ام این نیم جان کز بهر ماهی بود

1 درون سینه ام این نیم جان کز بهر ماهی بود بیک نظاره بیرون رفت پنداری که آهی بود

2 کسم در هیچ گلشن ره نداد امشب ز بدبختی گذشت آنهم که این دیوانه را آرامگاهی بود

3 به آب چشم من رحمی کن آخر این همان چشمست که بر خورشید رخسار تواش روزی نگاهی بود

4 فتادم در تظلم روز جولان بر سر راهش نگفت آن بیوفا کان آدمی یا برگ کاهی بود

5 فغانی از سموم هجر در دشت فنا افتاد نشد پیدا نشان و نام او گویا گیاهی بود

عکس نوشته
کامنت
comment