- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عَصیب و گُرده برون کن ، وزو زَوَنج نورد جگر بیاژن و آگنج ازو بسامان کن
2 بجوش گردن و بالان و زیره باکن از وی نمک بسای و گذر بر تَبَنْگوی نان کن
3 به گربه ده و به عَکّه سُپُرز وخیم همه و گر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن
4 وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود و زهره و سرگین و خون بوگان کن
5 زه ای کسایی ، احسنت ، گوی و چونین گوی به سفلگان بر فَریَه کن و فراوان کن