- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرکب جهد زیر ران آرد رخ بدان فرخ آستان آرد
2 سفر او نه آب و گل باشد رفتن او به پای دل باشد
3 در طلب چون رسد به مطلوبش حاصل آید وصال محبوبش
4 چون سخن گویدازمحبت دوست از طرب بر تنش بدرد پوست
5 در میان زحمت بیان نبود نکته را راه بر زبان نبود
6 سخنش کامل و شگرف بود بی میانجی صوت و حرف بود
7 جملهٔ عضوهاش دیده شود تا نشانی زدوست دیده شود
8 زآنکه این دیده دید نتواند دیده از دیدنش فرو ماند
9 دیده را دیدهٔ دگر باید تا بدان دیده دیدنش شاید
10 به چنین دیدهها که ما داریم طاقت دیدنش کجا دار