1 فعل آلوده گوهر آلاید از خم سر که سر که پالاید
2 هر کجا گوهری بدست بدیست بدگهر نیک چون تواند زیست
3 بد ز بد گوهران پدید آید هر کسی آن کند کزو زاید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از حور بتی چون تو نزاید پسری چون سنگ دلی داری و گون سیم بری ؟
2 آمد دو لب ترا ز شکر نفری کز هر سخنی همی فشاند شکری
1 ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
1 نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد نیست آزر باد پس چون باغ ازو شد پرنگار
2 چون درخت گل که هر چند ابر نوروزش همی بیشتر شوید مر او را بیشتر گردد نگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به