هند را رند سخن پیشه گمنامی از غالب دهلوی غزل 83

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

هند را رند سخن پیشه گمنامی هست

1 هند را رند سخن پیشه گمنامی هست اندرین دیر کهن میکده آشامی هست

2 خسروی باده درین دور اگر می خواهی پیش ما آی که ته جرعه ای از جامی هست

3 نامه از سوز درونم به رقم سوخته شد قاصد ار دم زند از حوصله پیغامی هست

4 جغد و آزادی جاوید هما را نازم کش به هر سو کششی از شکن دامی هست

5 گفته اند از تو که بر ساده دلان بخشایی پخته کاری ست که ما را طمع خامی هست

6 گه رخ آرایی و گه زلف سیه تاب دهی یاد ناری که مرا تیره سرانجامی هست

7 بی تو گر زیسته ام سختی این درد بسنج بگذر از مرگ که وابسته به هنگامی هست

8 کیست در کعبه که رطلی ز نبیذم بخشد؟ ور گروگان طلبد جامه احرامی هست

9 می صافی ز فرنگ آید و شاهد ز تتار ما ندانیم که بغدادی و بسطامی هست

10 بر دل نازک دلدار گرانی مکناد خواهش ما که جگرگوشه ابرامی هست

11 شعر غالب نبود وحی و نگوییم ولی تو و یزدان، نتوان گفت که الهامی هست؟

عکس نوشته
کامنت
comment