- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هند چو فردوس شد از صحبت من بهر هوایش کنون آیم به سخن
2 شیر صفت مرد به یک توی قبا گرم چو شیر است گرش نیست عنا
3 نه چو خراسان که تن از برف فزون سرد ساری است به ده شقه درون
4 آنکه به گرماست همین رنجش و بس لیک شود کشته ز سر ما همه کس
5 نی چو خراسان که دو سه هفته گلش آمد و بگذشت چو سیلی ز پلش
6 وین گل ما بعضی اگر خشک شود طبله درون نافه چو از مشک شود
7 میوهٔ بی خسته که نبود به جهان برگ که چون میوه بود خورد مهان
8 موز همان میوهٔ بی خسته نگر برگ ز تنبول نگر بابت خور