در حلقه زلف تو دلی چله از اسیر شهرستانی غزل 367

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

در حلقه زلف تو دلی چله نشین داشت

1 در حلقه زلف تو دلی چله نشین داشت دیوانه که اقبال رسا زیر نگین داشت

2 یک خنده گل دیر برآمد ز شکر خواب آیینه چو گل سر به سر چین جبین داشت

3 نقش قدم ما دل پر آبله ما از گرمی ره سینه سراغت به زمین داشت

4 در گلشن اقبال چه نامی که برآورد آن دل که شکست دل ما نقش نگین داشت

5 مانند دل سوخته هر دانه که شد خاک شرمندگی از مردمی روی زمین داشت

6 در خطه کشمیر خط غنچه دهانی طوطی نمکین بود و حدیث شکرین داشت

7 از قبضه لطف تو اسیر تو کمان خواست چشم بد کوته نظران داغ کمین داشت

عکس نوشته
کامنت
comment