در طلعت تو پیدا انوار پادشاهی از فیض کاشانی غزل 1164

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

در طلعت تو پیدا انوار پادشاهی

1 در طلعت تو پیدا انوار پادشاهی در غیبت تو پنهان صد حکمت الهی

2 حافظ که خوب گفتست این هشت بیت اینجا مانا که آمدست آن در وصف تو کماهی

3 «کلک تو بارک اللّه بر ملک دین گشاده صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی

4 بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم ملک آن تست و خاتم فرمای هرچه خواهی

5 در حشمت سلیمان هر کس که شک نماید بر عقل و دانش او خندد مرغ و ماهی‏

6 باز، ارچه گاهگاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آئین پادشاهی

7 تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب تنها جهان بگیرد بی‏منت سپاهی

8 ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت وی دولت تو ایمن از وصمت تباهی

9 گر پرتوی ز تیغت در کان معدن افتد یاقوت سرخ رو را سازد به رنگ کاهی

10 دانم دلت ببخشد بر اشک شب‏نشینان گر حال ما بپرسی از باد صبحگاهی»

11 از حد گذشت اماما سوء ادب ز بنده بر جرم او به‏بخشای کامد بعذرخواهی

12 در امر حق تعالی تقصیر نیز دارد سهو و خطا و نسیان، عصیان و روسیاهی

13 جائی که برق عصیان بر آدم صفی زد ما را چگونه زیبد دعویّ بی‏گناهی

14 خواهم شفاعت از تو در عرصه قیامت آنگاه عفو کردن زین حرفهای واهی‏

15 این گفته‏های من هم از جان خسته سر زد گر سر به ره ادب نیست این فیض و عذرخواهی

عکس نوشته
کامنت
comment