- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در دعای جان تو اجرام یک زبان وی در هوای مهر تو خورشید یک دله
2 در ظلمت حوادث عقل از برای خلق افروخته ز رای تو صد گونه مشعله
3 از کوی آرزو بدر خانۀ کرم کلکت کشیده باشد از انعام سلسله
4 رای تو و سپهر بهم شمع و شمعدان دست نیاز و حلقۀ تو گوی و انگله
5 باما بوعده یی که نهادی وفا نمای دانی که نیست رسم کریمان مماطله
6 چون من نخواهم و تو نیاری مرا بیاد کاری بود درازتر از راه قافله
7 چون با تو از طریق مروّت من گدا بر مردمی نهادم اساس معامله
8 چو با همه بزرگی و فرزانگی خویش لایقق بود که این کنی اندر مقابله؟