در غمت کارم به چشم اشکبار از فضولی بغدادی غزل 104

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

در غمت کارم به چشم اشکبار افتاده است

1 در غمت کارم به چشم اشکبار افتاده است چشم را با دل مرا با چشم کار افتاده است

2 لاله ها را چاک می بینم گریبان غالبا آن سهی قد را گذر بر لاله زار افتاده است

3 پای بر سبزه نهادی رشک زد آتش بآب یا ز تو عکسی بآب جویبار افتاده است

4 هر که رخسار تو را با چشم مستت دید گفت گلشنی را ترک مستی بر کنار افتاده است

5 چشم گر افکنده بر اشک من از رحم نیست مست بر آب روان بی اختیار افتاده است

6 هست هر نقشی که قدرت می کشد مرغوب لیک از همه مرغوب تر نقش نگار افتاده است

7 چشم من جرم فضولی را نمی دانم که چیست گر چه می دانم ز چشم اعتبار افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment