-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نظر به ظاهر و صیاد در خفا خفتست اجل رسیده چه داند بلا کجا خفتست
2 کجا ز فتنه آن چشم نیم باز رهیم که فتنه خاسته از خواب و پای ما خفتست
3 کسی به قلب شبم ترکتاز می آرد که بر فراش قصب پای در حنا خفتست
4 شمیم مهر ز باغ وفا نمی آید به هر چمن که تو نشکفته یی صبا خفتست
5 طبیب عشق ببرد طمع ز بیماری که شب به راحت ازین درد بی دوا خفتست
6 کسی از معانقه روز وصل یابد ذوق که چند شب ز هم آغوش خود جدا خفتست
7 بگیر کام دل ای کعبتین مردم چشم که بردت آمده و نقش بر قفا خفتست
8 شب امید به از صبح عید می گذرد که آشنا به تمنای آشنا خفتست
9 فسانه صرف «نظیری » مکن که خواب کند شکسته یی که به صد درد مبتلا خفتست