-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین بستان به جهد از خار بگسل چو گل خندان شو و از بار بگسل
2 اگر تعویذ بر بالت گران است به زخم ناخن و منقار بگسل
3 سر رشته به بگسستن توان یافت ز هم این تار را یک بار بگسل
4 ز پیش دیده ام بردار کونین گره از پرده رخسار بگسل
5 غمت گو ناخنی در دل فرو کن نمی گویم گره بسیار بگسل
6 پس از چندین ورع ترسم که گویند شهادت عرضه کن زنار بگسل
7 میانی کز ریا بستی به خلوت برو در صحبت خمار بگسل
8 شهود او «نظیری » سرسری نیست زبان از ذکر و دل از کار بگسل