- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین سخن صفت حسن یار چون گنجد حساب بی عدد اندر شمار چون گنجد
2 درین جهان که مرا بهره زوست دلتنگی چو عشق یار نگنجید یار چون گنجد
3 بعالمی که ز زلف و رخش اثر باشد درو دو رنگی لیل و نهار چون گنجد
4 چو ماه اشرقت الارض بر جهان تابد در آسمان و زمین نور و نار چون گنجد
5 ز شرم روی چو گلزار او عجب دارم که در فضای جهان نوبهار چون گنجد
6 ندای وصلش در گوش خلق چون آید فروغ رویش در روز بار چون گنجد
7 من از شگرفی آن مه همیشه در عجبم که روز وصل مرا در کنار چون گنجد
8 امیدم ارچه فراخست دست تنگی هست ببین که در کف من آن نگار چون گنجد
9 منش نیامدم اندر نظر، در آن چشمی که سرمه راه نیابد غبار چون گنجد
10 غم تو و دل مسکین سیف فرغانی! درین طویله در شاهوار چون گنجد
11 بکام خویش غمش جای ساخت در دل من وگرنه در دهن مور مار چون گنجد