درین سخن صفت حسن یار چون از سیف فرغانی غزل 146

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

درین سخن صفت حسن یار چون گنجد

1 درین سخن صفت حسن یار چون گنجد حساب بی عدد اندر شمار چون گنجد

2 درین جهان که مرا بهره زوست دلتنگی چو عشق یار نگنجید یار چون گنجد

3 بعالمی که ز زلف و رخش اثر باشد درو دو رنگی لیل و نهار چون گنجد

4 چو ماه اشرقت الارض بر جهان تابد در آسمان و زمین نور و نار چون گنجد

5 ز شرم روی چو گلزار او عجب دارم که در فضای جهان نوبهار چون گنجد

6 ندای وصلش در گوش خلق چون آید فروغ رویش در روز بار چون گنجد

7 من از شگرفی آن مه همیشه در عجبم که روز وصل مرا در کنار چون گنجد

8 امیدم ارچه فراخست دست تنگی هست ببین که در کف من آن نگار چون گنجد

9 منش نیامدم اندر نظر، در آن چشمی که سرمه راه نیابد غبار چون گنجد

10 غم تو و دل مسکین سیف فرغانی! درین طویله در شاهوار چون گنجد

11 بکام خویش غمش جای ساخت در دل من وگرنه در دهن مور مار چون گنجد

عکس نوشته
کامنت
comment