1 درین حدیقه حرمان ز کثرت اندوه اگر شود چه عجب عندلیب ناطقه لال
2 کسی نمی شنود زین حدیقه بوی گلی گل نمی شکفد از بهار فضل و کمال
1 هر که را از لوح دل نقش تعلق زایل است متصل نقش جمال دوست بر لوح دل است
2 طالب و مطلوب را از هم جدایی نیست لیک در طریق دوست آثار تعلق حایل است
1 تا بوده ایم همدم غم بوده ایم ما غم را ملازم همه دم بوده ایم ما
2 غم را ز من نبوده جدایی مرا ز غم هر جا که بوده ایم بهم بوده ایم ما
1 بخاک ره کشیدم صورت جسم نزارم را بدین صورت مگر بوسم کف پای نگارم را
2 غبار رهگذارم کرد شوق امید آن دارم که گاهی خیزم و گیرم رکاب شهسوارم را