- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در این نیکو بنای دلگشا، از لطف حق هرگز مبادا خاطرت از روزگار اندوهگین یارب
2 بدینسان کز زمین برخاست این دلکش بنا، دایم در او تخم امید از خاک بر خیزد چنین یارب
3 در او جمعیت دلها، شود جاروب گرد غم در او پیوسته با عیش و طرب باشی قرین یارب
4 گره از ابرو گشاید گرچه چون ناخن خم طاقش ترا از غم گره هرگز نیفتد بر جبین یارب
5 پی تاریخ آن برداشتم دست دعا، گفتم: «مبارک باد این زیبا بنای دلنشین یارب »!