1 درین وادی زمانی جاودانی زخاکش بی صور روید معانی
2 حکیمان با کلیمان دوش بردوش که اینجا کس نگوید «لن ترانی»
1 سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است این شمع را فروغ ز پروانهٔ دل است
2 مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم غوغای ما ز گردش پیمانهٔ دل است
1 با تو آموزم زبان کائنات حرف و الفاظ است اعمال حیات
2 چون ز ربط مدعائی بسته شد زندگانی مطلع برجسته شد
1 منکر نتوان گشت اگر دم زنم از عشق این نشه بمن نیست اگر با دگری هست
2 ای ترا حق خاتم اقوام کرد بر تو هر آغاز را انجام کرد
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران