-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی چراغ حسرت آلود نگاهم میکند دودی
2 چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش درون بیضهام پیداست بال شعله فرسودی
3 خروش بینواییهای من یارب که میفهمد چو مژگانم ز سر تا پا زبان سرمهآلودی
4 طریق بندگی ناز فضولی برنمیدارد تو از وضع رضا مگذر چه مقبولی چه مردودی
5 عدم ایمای اسرارت، وجود اظهار آثارت ز نیرنگ تو خالی نیست معدومی و موجودی
6 به یک مژگان زدن آیینه بیتمثال میگردد به حیرت ساز رنگ خودنمایی میبرد زودی
7 به تیغ آبرو گنج زر و گوهر نمیارزد اگر انصاف باشد طبع مایل نیست بیجودی
8 مشو غافل ز وضع فقر اگر آرام میخواهی چو صحرا خاکساری نیست بیدامان مقصودی
9 به رنگ طوق قمری در هوای سرو موزونت کند خاکسترمن ناله از هر حلقهٔ دودی
10 به راه انتظار جلوهای افکندهام بیدل چو شمع از چهرهٔ زرین خود فرش زر اندودی