-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی ندیمی کو که در جامش فرو ریزم می باقی
2 کسی کو زهر شیرین میخورد از جام زرینی می تلخ از سفال من کجا گیرد به تریاقی
3 شرار از خاک من خیزد کجا ریزم کرا سوزم غلط کردی که در جانم فکندی سوز مشتاقی
4 مکدر کرد مغرب چشمه های علم و عرفان را جهان را تیره تر سازد چه مشائی چه اشراقی
5 دل گیتی انا المسموم انا المسموم فریادش خرد نالان که ما عندی بتریاق و لا راقی
6 چه ملائی چه درویشی چه سلطانی چه دربانی فروغ کار می جوید به سالوسی و زراقی
7 ببازاری که چشم صیرفی شور است و کم نور است نگینم خوار تر گردد چو افزاید به براقی