-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به راه عشق که هرگز به سر نمیآید به غیر گم شدن از راهبر نمیآید
2 همیشه عقل در اصلاح نفس عاجز بود که پندگوی به دیوانه بر نمیآید
3 به است پایی کز وی برآید آبلهای ز دست ما که ازو هیچ بر نمیآید
4 از آن کمر نتوانم دمی نظر بستن ز نازکی به نظر گرچه در نمیآید
5 یگانگی که نفاقی در آن میان نبود درین زمانه ز شیر و شکر نمیآید
6 چو سیل خود خبر خود برم به هر وادی خبر ز گرمروان پیشتر نمیآید
7 به روزگار چنان عیب شد سلامت نفس کم غیر کار شرر از گهر نمیآید
8 ز دهر دانش و سامان سوال کردم گفت که از نهال هنر برگ و بر نمیآید
9 خیال آن کمر از سر نمیرود چه کنم که مو ز کاسه چینی به در نمیآید
10 کلیم در دل اگر شعلهای ز شوق بود به سوی لب نفس بیاثر نمیآید