-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در غیب هست عودی کاین عشق از او است دودی یک هست نیست رنگی کز او است هر وجودی
2 هستی ز غیب رسته بر غیب پرده بسته و آن غیب همچو آتش در پردههای دودی
3 دود ار چه زاد ز آتش هم دود شد حجابش بگذر ز دود هستی کز دود نیست سودی
4 از دود گر گذشتی جان عین نور گشتی جان شمع و تن چو طشتی جان آب و تن چو رودی
5 گر گرد پست شستی قرص فلک شکستی در نیست برشکستی بر هستها فزودی
6 بشکستی از نری او سد سکندری او ز افرشته و پری او روبندها گشودی
7 ملکش شدی مهیا از عرش تا ثریا از زیر هفت دریا در بقا ربودی
8 رفتی لطیف و خرم زان سو ز خشک و از نم در عشق گشته محرم با شاهدی به سودی
9 تبریز شمس دینی گر داردش امینی با دیده یقینی در غیب وانمودی