- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به سال شصتم عمرت، نوید جشن رسید بمان که بعد صد و بیست سال خواهی دید
2 که روی علم و ادب همچو موی صورت تو به پیش اهل هنر، از تو گشته روی سفید
3 به کشتزار ادب، تا به شصت سال دگر ز خرمن ثمرات تو، خوشه باید چید
4 به لوح خاطر ایرانیان بنام «براون » نوشته با خط برجسته که السعید سعید
5 هر آنچه مانده ز عمر منست، تقدیمت نمودم ار بتوان عمر را بکس بخشید
6 تو جاودان به جهان زنده باش و، علم و ادب چو خضر ز آب حیات تو، زنده جاوید
7 کدام جان؟ که بشعر و ادب نشد ز تو شاد کدام دل؟ که سر مو، ز دست تو رنجید
8 به قدر عارف، کس نیست قدردان «براون» مگر کسی که تواند به قدر او فهمید