1 در عهد معالجات تو بیماری بیکار شد از شیوه خلق آزاری
2 نی از پی آزار به سوی تو شتافت آمد که شکایت کند از بیکاری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را چون قد خود بلند کن پایهٔ قدر ناز را
2 عشوه پرست من بیا، می زده مست و کف زنان حسن تو پرده گو بدر پردگیان راز را
1 گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد از گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد
2 خواهم که ز بیداد تو فریاد برآرم چندان که دگر طاقت فریاد نباشد
1 وصلم میسر است ولی بر مراد نیست بر دل نهم چه تهمت شادی که شاد نیست
2 غم میفروخت لیک به اندازه میفرست یک دل درون سینه ما خود زیاد نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به