در سایهٔ غم شکست روزم از خاقانی شروانی غزل 218

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

در سایهٔ غم شکست روزم

1 در سایهٔ غم شکست روزم خورشید سیاه شد ز سوزم

2 از دود جگر سلاح کردم تا کین دل از فلک بتوزم

3 تنها همه شب من و چراغی مونس شده تا بگاه روزم

4 گاهی بکشم به آه سردش گاه از تف سینه برفروزم

5 یک اهل نماند پس چرا چشم زین پرده در آن فرو ندوزم

6 خاقانی دل شکسته‌ام، باش تا عمر چه بردهد هنوزم

عکس نوشته
کامنت
comment