-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در سایهٔ غم شکست روزم خورشید سیاه شد ز سوزم
2 از دود جگر سلاح کردم تا کین دل از فلک بتوزم
3 تنها همه شب من و چراغی مونس شده تا بگاه روزم
4 گاهی بکشم به آه سردش گاه از تف سینه برفروزم
5 یک اهل نماند پس چرا چشم زین پرده در آن فرو ندوزم
6 خاقانی دل شکستهام، باش تا عمر چه بردهد هنوزم