- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در مجالس گر سخن زان لعل میگون میرود کز چه میخندد صراحی از دلش خون میرود
2 زورقی میسازم از بحر خیالش دیده را کیم شب از نوک پیکان نیل و جیحون میرود
3 در شب دیجور زلفش هر که دید آن قرص ماه گرچه آید با کمال عقل مجنون میرود
4 دل کز آن زلف مسلسل میکشد سوی لبت گوییا افعی گزیدش بهر معجون میرود
5 شاهدی چون بند آن چشمان مست از بیخودی میدواند کو به سوی خانهاش چون میرود