-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری وز شور خویش در من شوریده ننگری
2 بر چهره نزار تو صفرای دلبری است تا خود چه دیدهای که ز صفراش اصفری
3 ای دل چه آتشی که به هر باد برجهی نی نی دلا کز آتش و از باد برتری
4 ای دل تو هر چه هستی دانم که این زمان خورشیدوار پرده افلاک میدری
5 جانم فدات یا رب ای دل چه گوهری نی چرخ قیمت تو شناسد نه مشتری
6 سی سال در پی تو چو مجنون دویدهام اندر جزیرهای که نه خشکی است و نی تری
7 غافل بدم از آن که تو مجموع هستیی مشغول بود فکر به ایمان و کافری
8 ایمان و کفر و شبهه و تعطیل عکس توست هم جنتی و دوزخ و هم حوض کوثری
9 ای دل تو کل کونی بیرون ز هر دو کون ای جمله چیزها تو و از چیزها بری
10 ای رو و پشت عالم در روی من نگر تا از رخ مزعفر من زعفران بری
11 طاقت نماند و این سخنم ماند در دهان با صد هزار غم که نهانند چون پری