1 صبح شد ساقی بده جام می دیرینه را تا بر افروزیم از این آتش چراغ سینه را
2 فصل گل تا از لب ساغر نگیری کام دل از میان هفته بیرون کن شب آدینه را
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 گل گل شکفتی از می و افروختی مرا افروختی ز باده چها سوختی مرا
2 نه مست و نه خمار نه هجران و نه وصال حیرت گدازدم که چرا سوختی مرا
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را