- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در ارض سما نبود آن دلبر هر جائی منزل نکند الا در سینه سودائی
2 در هیچ لبی نبود کز او نبود حرفی با آنکه بود دائم همصحبت تنهائی
3 در هیچ سری نبود کز او نبود سری با آنکه بود پنهان در پرده یکتائی
4 مجنون سر ماهم کان ماه هلال ابروی از خلق بود پنهان با این همه پیدائی
5 پیدائی آن گوهر در وصف نمیگنجد این گوهریان جویند از مردم دریائی
6 دانائی و بینائی از وحدت و در کثرت بینائی ما پنهان در پرده دانائی
7 بر صبر کنند امرم مخلوق و عجب دارم در عقل سبک سنگی با عشق شکیبانی
8 ای طوبی این بستان بر خیز و قیامت کن بخرام و تماشا کن غوغای تماشائی
9 آرایش هر محفل زان روی نکو باشد ای دلبر مشتاقان بنمای خودآرائی
10 گر پرده منم بردار از روی که ابرستی خورشید حقیقت را خود بینی و خود رائی
11 پژمانم و رنجورم از شدت مخموری ای ساقی سر مستان بنمای پذیرائی
12 از زهد و ورع کی شد مقصود صفا حاصل باز ایدل بی سامان سرمستی و شیدائی