1 در عهد صبی کرد جهالت پستت ایام شباب کرد غفلت مستت
2 چون پیر شدی رفت نشاط از دستت کی صید کند مرغ سعادت شستت
1 چراغ کلبه عاشق خیال دلدار است سری که عشق درونیست خانه تار است
2 هزار خرمن شادی به نیم جو نخرد بجان دلی که غم عشق را خریدار است
1 سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است در بهار تو چریدن چه خوش است
2 در جمالت نگرستن چه نکوست گل زگلزار تو چیدن چه خوشست
1 زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است صفای چهرهٔ جانرا نقاب در پیش است
2 بسی کتاب بخواندی کتاب خویش بخوان زکردهای تو جانرا کتاب در پیش است