در شکار دل ما دام دگر می باید از کلیم غزل 335

کلیم

کلیم

کلیم

در شکار دل ما دام دگر می باید

1 در شکار دل ما دام دگر می باید دانه صید فریبش زشرر می باید

2 عشق بر مائده غیر از تن بیسر نفشاند زانکه بر خوان بلا کاسه ز سر می باید

3 نیست زابنای زمان هر که هنر دشمن نیست پسرانرا چو نشانی ز پدر می باید

4 اشک بی لخت جگر نیست غم نان چه خوری زاد این راه همین دیده تر می باید

5 کشت امید کسان سبز شد و خوشه رساند مزرع بخت مرا آب گهر می باید

6 روشنی از مه و خورشید اگر می خواهی خانه از کوچه آنزلف بدر می باید

7 از جفای پدر و سیلی استاد چه سود هر کرا غربت و سوهان سفر می باید

8 خانه هستی چون شیشه ساعت خوابست هر نفس از سر تو زیر و زبر می باید

9 دیده ها چو خدا شکل صدف داد کلیم دایم از اشک لبالب ز گهر می باید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر