1 در دل ز طرب شکفته باغیست مرا بر جان ز عدم نهاده داغیست مرا
2 خالی ز خیالها دماغیست مرا از هستی و نیستی فراغیست مرا
1 مردمان دوستی چنین نکنند هر زمان اسب هجر زین نکنند
2 جنگ و آزار و خشم یکباره مذهب و اعتقاد و دین نکنند
1 دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد
2 ترا گر من بوم شاید وگر نه هم روا باشد ترا چون من فراوانند مرا چون تو کجا باشد
1 هزار سال به امید تو توانم بود هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود
2 مرا وصال نباید همان امید خوشست نه هر که رفت رسید و نه هر که کشت درود