- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دل آن را که روشنایی نیست در خراباتش آشنایی نیست
2 در خرابات خود به هیچ سبیل موضع مردم مرایی نیست
3 پسرا خیز و جام باده بیار که مرا برگ پارسایی نیست
4 جرعهای می به جان و دل بخرم پیش کس می بدین روایی نیست
5 می خور و علم قیل و قال مگوی وای تو کاین سخن ملایی نیست
6 چند گویی تو چون و چند چرا زین معانی ترا رهایی نیست
7 در مقام وجود و منزل کشف چونی و چندی و چرایی نیست
8 تو یکی گرد دل برآری و ببین در دل تو غم دوتایی نیست
9 تو خود از خویش کی رسی به خدای که ترا خود ز خود جدایی نیست
10 چون به جایی رسی که جز تو شوی بعد از آن حال جز خدایی نیست
11 تو مخوانم سنایی ای غافل کاین سخنها به خودنمایی نیست