-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 در سر بوالهوس نگر چون شر و شور میرود در دل ماست یار دل بر ره دور میرود
2 در سر چون درا درا نالهٔ عاشقان شنو قافله خیال بین سوی صدور میرود
3 عشق به هرکه داد جان رَست ز خاک و خاکدان زاهد مردهدل ز گور هم سوی گور میرود
4 هرکه ز عشق یافت جان یافت حیات جاودان او نه بمیرد ار بمرد زنده به گور میرود
5 نی غلطم کجا چو کور از پی نور حق شتافت موسی وقت خویش شد جانبِ طور میرود
6 هیچ نیافت آنکه او لذت عاشقی نیافت گر همه در بهشت یا در بر حور میرود
7 این دلپختگان عشق جانب حق همیروند وان دل زاهدان خام سخت صبور میرود
8 آتش عشق مرد را پخته و سرخرو کند خام فسرده را صلا گر به تنور میرود
9 هست بهر خم فلک باده و نشئهٔ دگر هرکه نه مست عشق شد مست غرور میرود
10 فیض چو دل به عشق داد بر سر غصه پا نهاد شاد شد از سرور باز سوی سرور میرود