-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در حسن بتان دلبر ما بلکه تو باشی در غمزه زنان هوشبر ما بلکه تو باشی
2 چشم از رخ خوبان نکنم جانب محراب بر ابروشان عشوه نما بلکه تو باشی
3 در زلف بتان کیست نهان رهزن دلها زیر شکن زلف دو تا بلکه تو باشی
4 گستاخ بهر جا نتوانم نظر افکند پنهان ز نظرها همه جا بلکه تو باشی
5 از کس نکنم شکوه چرا گفت و چرا کرد دارنده بر آن جور و جفا بلکه تو باشی
6 بی پا و سر افتم بره بیسر و پایان پا و سر هر بیسر و پا بلکه تو باشی
7 بر گفتهٔ فیض اهل دلی نکته نگیرد گوینده پس پردهٔ ما بلکه تو باشی