- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در باغ بهشت است این که الحال برآورده به سنگش، پیرپنجال
2 چو وقت آید که بگشایند این در به کشمیر آمدن باشد میسر
3 درین منزل دل کشمیر نگشود به پنجاب آمدی گر راه میبود
4 نشد زین روستا آزاد کشمیر جوانی در میان کوه شد پیر
5 بهشتی مانده در سنگین حصاری گلی، اما به دست مشت خاری
6 هما مسکن درین کشور ندارد کسی فر غیر نیلوفر ندارد
7 اگر میبودم اینجا در جوانی دلم میداد داد کامرانی
8 فلک روزی مرا افکند اینجا که عینک مینهم بحر تماشا
9 به سیر باغ روزی یافتم بار که خار از گل ندانستم، گل از خار
10 دلی را کز تعلق گشته آزاد چه سود از جلوه سروست و شمشاد؟
11 لبی کو پارسایی را ثنا گفت لب یار و لب جامش دعا گفت
12 رسد گر فیض کشمیرم به فریاد روان شیخ صنعان را کنم شاد
13 مگو اینجا ز ترسا آدمی نیست که هندو را هم از ترسا کمی نیست
14 چنان زد پارسایی در دلم چنگ که رنگ از می گریزان شد، می از رنگ