- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آتش عشق مهوشان رفت آسان پی دل نمی توان رفت
2 دل از پی درد او روان شد منزل دنبال کاروان رفت
3 این مهمان نخوانده آه شد خوار زبس، بر آسمان رفت
4 تیر تو گرفت کشور دل این مژده بخانه کمان رفت
5 راه سفرت دلا نبستست گاهی از خویش می توان رفت
6 ای گلبن تازه خار جورت اول در پای باغبان رفت
7 با جذبه دام، بی پر و بال بتوان چو سفیر از آشیان رفت
8 عاشق شمعست و قدر او را وقتی دانند کز میان رفت
9 آوارگی کلیم خواهم کز هند توان باصفهان رفت