- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را در رقص اندرآور جانهای صوفیان را
2 خورشید و ماه و اختر رقصان بگرد چنبر ما در میان رقصیم رقصان کن آن میان را
3 لطف تو مطربانه از کمترین ترانه در چرخ اندرآرد صوفی آسمان را
4 باد بهار پویان آید ترانه گویان خندان کند جهان را خیزان کند خزان را
5 بس مار یار گردد گل جفت خار گردد وقت نثار گردد مر شاه بوستان را
6 هر دم ز باغ بویی آید چو پیک سویی یعنی که الصلا زن امروز دوستان را
7 در سر خود روان شد بستان و با تو گوید در سر خود روان شو تا جان رسد روان را
8 تا غنچه برگشاید با سرو سر سوسن لاله بشارت آرد مر بید و ارغوان را
9 تا سر هر نهالی از قعر بر سر آید معراجیان نهاده در باغ نردبان را
10 مرغان و عندلیبان بر شاخهها نشسته چون بر خزینه باشد ادرار پاسبان را
11 این برگ چون زبانها وین میوهها چو دلها دلها چو رو نماید قیمت دهد زبان را