در نخستین روزهای اسفندماه از میرزاده عشقی مقطع 8

در نخستین روزهای اسفندماه هزار و سیصد و یک خورشیدی که کابینه مرحوم حسن مستوفی (مستوفی الممالک) متزلزل شد، نخست وزیر مزبور در برابر مخالفت‌های دسته مخالف که دولتش را «کابنیه نیم بند» نامیدند به سختی ایستادگی کرد و شب هفدهم اسفندماه در مجلس شورای ملی با اکثریت شصت و چهار رأی تثبیت شد، عشقی فردای آن شب به هواخواهی این کابینه «سرمقاله قرن بیستم» را به نام «کابینه هفت جوش» نوشت که دولت وقت به رغم مخالفین هفت جوش گردید. ضمنا این قطعه را همان شب سرود و روز بعد انتشار داد که ساعت سه دیشب کابینه با اکثریت شصت و چهار رأی تثبیت گشت. قطعه ذیل فی البدیهه سروده شده: ,

2 ای یار لطیفه‌گوی مرشد! با آن همه منطق چرندی

3 «کابینه نیم بند» خواندی این دولت آبروی‌مندی

4 دیدی که به رغم گفته تو شد دولت شصت و چاربندی

5 از من تو بگو به مرشد خود کای خائن صدهزار فندی

6 گویا تو خیال کرده بودی با این سخنان ریشخندی:

7 کابینه کند سقوط و از نو چون بز بپری تو بر بلندی

8 زین پس تو به این خیال: آن به در خانه بمانی و بگندی!

پس از انتشار قطعه بالا روزنامه قانون یکی از جراید طرفدار قوام السلطنه تحت عنوان «کابینه نیم بندی» در جواب عشقی مقاله‌ای نوشت. میرزاده عشقی هم در پاسخ آن مقاله قطعه ذیل را بگفت و در روزنامه قرن بیستم (مورخ سی‌ام بهمن هزار و سیصد و یک) منتشر ساخت: ,

10 آن زن که عفیف و بی‌کمال است ز آن عالمه لوند بهتر

11 آن میوه که بو ندارد اصلا زآن میوه که کرده گند بهتر

12 زآن دولت عهد با عدو بند کابینه نیم‌بند بهتر

سپس یکی از مخالفین عشقی (که نام او بر این بنده مؤلف مجهول است) قطعه پایین را در روزنامه قانون چاپ کرد: ,

14 آن زن که نجیبه و عفیف است در خانه نشسته باد بهتر

15 بر خود در خلوت و ره غیر بگشوده و بسته باد بهتر

16 ور بند از ارش نیست محکم آن بند، گسسته باد بهتر

آنگاه شادروان عشقی اشعار زیر را تحت عنوان «زن نجیبه» در قرن بیستم انتشار داد و بدین ترتیب جر و بحث روزنامه قانون و روزنامه قرن بیستم راجع به کابینه مستوفی الممالک پایان یافت. ,

18 گفتی که زن نجیبه باید: در خانه نشسته، کم خروشد

19 آن زن که نجیبه است با کس از خانه برون، همی‌نجوشد

20 هرجا که رود تو مطمئن باش در حفظ خود او، نکو بکوشد

21 و آن زن که لوند بود برعکس پند و سخن تو، کی نیوشد؟

22 هم عصمت خود، دهد به رندان هم آبروی تو را فروشد!

23 آن به که زن لوند خانه: بنشیند و خون دل بنوشد!