در پرده ره ندادند وقت از نظیری نیشابوری غزل 3

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

در پرده ره ندادند وقت سخن صبا را

1 در پرده ره ندادند وقت سخن صبا را من نیک می شناسم پیغام آشنا را

2 عیش دیار غربت چون برق در گذار است نتوان به قید کردن ذوق گریزپا را

3 وجد و سماع صوفی، خالی از آن مقام است چیزی به یار ماند، آن آهو خطا را

4 از خرده یی که دارد گل در قبا نگنجد جایی که هست ذوقی می گردد آشکارا

5 با فقر و تنگدستی شوم است عجب و مستی در کشور غیوران نخوت کشد گدا را

6 بر قدر قابلیت دادند هرچه دادند حق راست بر تو حجت تهمت منه قضا را

7 از مرغزار عقبی یا سبزه زار دنیا تا دانم از کجایی، حرفی بگو خدا را

8 انصاف و مهربانی، عهد از جهان برانداخت شد راستی خوش آمد، شد دوستی مدارا

9 با شاه عشق بازان آخر کسی بگوید بی آب و دانه کشتی مرغان خوش نوا را

10 از کاهش محبان بر قدر خود فزایند با این خسیس مردم، یاری مگیر یارا

11 خوش فطرتی «نظیری » حل دقیق خود کن حاصل ز کار مردم بانگی است آسیا را

عکس نوشته
کامنت
comment